تاریخ آیینه عبرت است
امیدوارم کسانی که در راس امور دولتی و نظام مشغولند و یا بعدها بر سر کار می آیند از این آیینه عبرت پند بگیرند!
یک روزی هم حکایت زندگی خاطرات تک تک دولت مردان باوفا و بی وفا در صفحه تاریخ همچون مانند افسانه نوشته می شود.
تاریخ آیینه عبرت است
امیدوارم کسانی که در راس امور دولتی و نظام مشغولند و یا بعدها بر سر کار می آیند از این آیینه عبرت پند بگیرند!
یک روزی هم حکایت زندگی خاطرات تک تک دولت مردان باوفا و بی وفا در صفحه تاریخ همچون مانند افسانه نوشته می شود.
زمان رفته رفته می رود اما من نمیتوانم زمان معینی مشخص کنم،دلم آنجاست ،ذهنم آشفته از یک زندگی
که می گویم آخرش خوشبختیست..
ولی به قولش آن موقع چندساله هستیم!!!؟ حق دارد..
من هرشب هرشب غصه میخورم فکر میکنم خیال می کنم غرق میشوم در رویا...میدانم فایده ای ندارد اما
چگونهمی شود خوشبخت باشم وقتی که زندگی در این جامعه همیشه با مشکلات، سختی، درد و دلسوزی
برایمان بوده... ما باید بهترین باشیم ، ما میدانیم بهترینیم در جهان!!!
هروز این زندگی با چالش های جدید مواجه ایم. رهبر و دولت مردانمان حرف میزنند اما انگار نمیدانند خوشبختی
یعنی چه؟
یا رب کودتایی کن،صبرت را بشکن بیا از مردمان پاکت پاسبانی کن...
باز هم موقع رفتنم
باز هم آغوش پدر و مادرم
باز هم کاسه اب ریختن پشت سرم
باز هم نگاههای غمگین مادرم
دوباره درفصل سرد زمستان
ترک از دریاسر لنگرود گیلان
شهرخسته من به امید دیدار
از داخل آکواریوم شیشه ای با تخم های سفید و سیاه بر سر
جمعیتی توده از گنجشک های بال شکسته
نگاه مات مبهوت،خیره بر چهره های دررون آکواریوم
عده ای مثل لنجنخواران چسبیده به آکواریوم
ترس از مردن در هوای آزاد
ترس از کشته شدن، از نوک زدن گنجشک ها
لنجنخوارانی که هیچوقت نتوانستند شنا کردن را یاد بگیرند
اما
ادعاهای بزرگ بدون عمل دارند ....