کجا هستم

برای آرامش

خانواده و روز طبیعت

سینزده فروردین هزاروسیصدونودو هفت

یادم میاد دوران ابتدایی که بودم این موقع با بابا بزرگ مادر بزرگ سوار کامیون باربری دایی میشدیم دسته جمعی میرفتیم بیرون، خیلی خوش میگذشت حتی فامیل های دور هم، میومدند. حدود هفت هشت سالی میشه که نشد مثل اون موقع ها دور هم جمع بشیم .
روزهای خوب به سرعت گذشت و جاش روزهایی اومد (نمیخوام بگم روزهای بد ) اما من خیلی دوست دارم مثل همون قدیما آداب معاشرت داشته باشیم ..فامیل گردی کنیم ... من واقعا حسرت اون موقع هارو میخورم..با فوت کردن پدربزرگ و مادربزرگ ها خیلی ها از هم فاصله گرفتند .

الان به بعضی ها باید گفت :
سال دیگه همین موقع میبینمت ....

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

ایران

با ماشین های بنز و توییتا همیشه اسکورتش می کنند...

بعد سال تحویل میاد رسانه ملی برای میلیون ها نفر میگه 

حمایت از کالای ایرانی ...

جناب : هر وقت خودت و دوربری هاتون و آقازاده هاتون سوار پراید شدید 

اونوقت بیاین در رسانه برای میلیون ها نفر ادعای فضل کنید ...

موافقین ۳ مخالفین ۰

هدیه دادن

تا حالا شده به خودتون هدیه بدید؟ .. من خیلی تو زندگی به دوست و آشناهام هدیه دادم و هدیه هم به من دادند و شما هم حتما تجربه دادن هدیه رو داشتید و هدیه هم حتما بهتون دادند.

تا حالا به خودم هدیه نداده بودم . امروز وقت گذاشتم برای خرید هدیه برای خودم و اما این خرید با همه خریدهایی که کرده بودم فرق میکرد ..چون هدیه ای بود برای خودم ..بارها شده وسایل بخرم لوازم و کتاب بخرم استفاده کنم و خیلی چیزهای دیگه اما هدیه نبود! نیاز و سرگرمی بود میخریدم که استفاده کنم.

امروز چرا هدیه برای خودم خریدم؟

چند روزیه که ذهنم درگیره و نمیتونم فکرمو بخوبی متمرکز کنم اما سعی میکنم که خودمو کنترل کنم و به خودم آرامش بدم قوت قلب بدم و راه درست برای زندگیم انتخاب کنم ... در خیابان قدم میزدم و مثل بیشتر مردم جامعه منم ذهنم درگیر مسائل شخصیم بود.. نیاز میدیدم به خودم روحیه بدم و خودم خودمو خوشحال کنم..

هدیه من به خودم یک عدد کتابه

اسم کتاب اتاق هستش

همین امروز این کتاب تهیه کردم خوشحال کردم خودمو و به خودم ارزش احترام بیشتر قائل شدم که هدیه دادم به خودم و قراره امشب این کتاب شروع کنم بخونم.

 عکس جلد کتاب گذاشتم در زیر، میتونید ببینید و منم به شما دوستان پیشنهاد میدم این کتاب تهیه کنید و به خودتون هدیه بدید و همیشه خودتون رو خوشحال کنید.


۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱

شعار یا دعا...

یادتونه بچگی ها تو صف مدرسه ؟ هر مدرسه به نوعی بچه هارو به شعار دادن وادار می کرد از ما می خواستند مثلا 

ناظم تو میکروفن پرسید : کی میدونه پایتخت آمریکا کجاست؟

داد زدیم: واشینگتون

گفت یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشینگتون بشنوند. ما هم داد می زدیم که حلقمون پاره می شد .

گذشت اون روزا، خیلی طول کشید که بفهمیم !!!

لس آنجلس تاریخ سینماست...

نیواورلئان مهد موسیقیه ...

نیویورک مهد درس و اقتصاد

یادگرفتیم به هرکس و ناکسی نگیم مرگ بر تو

ولی نفهمیدیم تو واشنگتن یا لس آنجلس،آیا شنیدن صدامونو !؟

آیا واشنگتنیا فهمیدن چیزی تو دل این بچه 11 ساله نبوده؟

چرا فکر نکردیم به جای این حرفا که داد بزنیم :

مرگ بر بی سوادی!

مرگ بر خونریزی دشمنی !

مرگ بر اونی که به جای عشق به ما یاد داد: مرگ ...

واقعا مرگ بر او...

هیچگاه درک نکردم،چرا کافری که بیمار می شود،دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمار می شود،دچار آزمون الهی !

مرض که یکیست!

شاید تفاوت در نگرش انسانهاست.

من که نرفتم کانادا اما اینطور که میگند

تو کانادا نزدیک عید که میشه همه قیمت ها میاد پایین تا همه قشر جامعه توانایی خرید کردن داشته باشند.

غذای شب عیدشون هم بوقلمونه

قیمت از 20 دلار میاد به 5 دلار تا همه شاد باشند و کسی احساس فقر نکنه..

امیدوارم مرگ کشوری نشه دعای ملتی یا شعار ملتی...امیدوارم  (مرگ بر .... ) دیگر نگوییم....


تو مملکت ما 4 ماه مونده بود به عید قیمت برخی اجناس دوبرابر شد و ادامه ...

وای به حال شب عید...


۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱

تسلیت

باز هم ایرانم و این مردم غمگین... باز هم سیاهپوش، باز هم حسرت گریه آه ناله ها،باز هم ایران یه گربه مشکی رنگ..

کجا هستم؟؟؟

اینبار هم یه کوه مثل دنا بر زبان این دلها.. مثل سانچی دریانوردان...مثل اتشفشانان ساختمان پلاسکو و ... که هنوز فراموش نشده و فراموش هم نخواهد شد .....اما امروز در آسمان...نمیدانم این ملت چه گناهی کردند...هروزمان صحبت از مرگ صحبت از حوادث..صحبت از این کشور صحبت از مشکلات داخلی ... تا کی؟

غمگینم برای کشورم برای ملت عزیزم 


تسلیت به خانواده های داغ دار این عزیزان.... و از خداوند متعال طلب آمرزش رحمت میکنم.

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰