خلاصه زندگی از یک زن تاثیرگزار ایتالیایی کسی که دوبار به ایران سفر کرد 
خلاصه از یه تاریخ و یک زن شجاع


اوریانا فالاچی


او به ایران آمد و شرط مصاحبه با رهبر ایران داشتن حجاب بود،فالاچی پذیرفت . با چادر در مکان مصاحیه با رهبر ایران حاضر شد.یک زن شجاع مثل فالاچی در کنار رهبر ایران محکم قوی با اراده چادر را از سرش کشید وگفت حجاب اجباری زیر پا گذاشتن حقوق زنانه ( او یک شیرزن بود واقعا که بدون ترس از رهبر و روحانیون و انقلابیون مذهبی، چادر را از سرش برداشت نه به حجاب اجباری)
روزنامه نیویورک تایمز هفتم اکتبر 1979 مصادف با یک شنبه 15 مهر 1358
فالاچی: اینطور نیست امام. در هر صورت من فقط راجع به پوشش صحبت نمیکنم،بلکه منظورم شرایط پس از انقلاب است که زن ها در آن قرار گرفته اند.این حقیقت که آن ها نمی توانند در دانشگاه در کنار مردان تحصیل کنند یا با مردان کار کنند یا با مردان به استخر یا به ساحل بروند.
اصلا شما با چادر چطور شنا می کنید؟ (مصاحبه را در یوتیبوب میتوانید ببینید)
خمینی :امورات ما به شما ربطی ندارد.شما مجبور نیستید چادر سر کنید،اگر خوشتان نمی آید نپوشید.
فالاچی :از لطف شما خیلی ممنونم و از آنجا که خودتان گفتید من این چادر احمقانه و قرون وسطی ای را بر میدارم و سپس چادر خودرا بر میدارد.
فالاچی بعدها میگوید: در آن لحظه امام دلخور شد و به چابکی یک گربه از جا برخواست و اتاق را ترک کرد.
چنان سریع که من از مرد مسنی مانند او توقع نداشتم.
فالاچی قبل از آن، مصاحبه ای با آخرین شاه ایران داشته ، مصاحبه ای که بسیار در غرب سروصدا میکنه و روزنامه ها مینویسند: امپراطور جنسیت زده،مصاحبه با شاه پرشیا
اما این اوریانا فالاچی چه کسی بود که میتوانست بزرگترین مردان جهان را به چالش بکشونه؟
ما مردم اوریانا فالاچی را با کتاب( یک مرد ) میشناسیم.
کتابی با ترجمه یغما گلرویی،که بعدها فالاچی یه حالی هم به گلرویی داد و گفت کتاب منو بی اجازه ترجمه کردی !!!
دوست عزیز!
ترجمه کتاب یک مرد در ایران مرا خوشحال و شگفت زده کرد.خیلی ها هنوز آن کتاب را بهترین کارم میدانند.هرچند خودم معتقدم بهترین اثرم آن است که فردا خواهم نوشت.
از چاپ کتاب (نامه به کودکی که هرگز زاده نشد) به زبان فارسی هم احساس خوشبختی خواهم کرد .این دوکتاب را دوست میدارم.
من چند بار به سرزمین قالی های پرنده سفر و با شخصیت های سیاسی مصاحبه کرده ام.
نمیدانم که مصاحبه ها در آنجا چاپ شده اند یا نه!
به هرحال از ترجمه شدن هرکدام از کتاب هایم که امکان چاپشان در ایران باشد خوشحال میشوم.همانطور که خودتان نوشته بودید کشور شما عضو قانون جهانی حق مولف نیست ولی این موضوع اهمیتی ندارد.
همان شاخه گلی که از ایران برایم فرستاده بودید را به حساب حق تالیف خود از این کتابها می گذارم.
لطفا چند نسخه دیگر از ترجمه کتاب ها را برایم بفرستید.
با تشکر 
اوریانا فالاچی
کتاب یک مرد روایت عشق فالاچی و مردی یونانی در انتظار اعدامه،مردی که با دیکتاتور یونان (پاپادوپولوس) مبارزه کرده.
فالاچی از معشوق یونانیش باردار شد، اما در یکی از روزهای تعقیب و گریز جنین سقط شد کتابی نوشت بنام نامه به کودکی که هرگز زاده نشد...
چه چیزی فالاچی را اینگونه محبوب کرده بود؟ هرجا جنگ،دیکتاتوری و آشوب بود،او هم بود.
از ویتنام و مکزیک کتابی نوشت بی نظیر که فکر کنم همه هم نسلان منو  انقلابی و عاشق خواندن نوشتن کرد:
زندگی جنگ و دیگر هیچ 1970 ترجمه لیلی گلستان
برنده جایزه آمبرگنو درو؛ معتبرترین جایزه شهر میلان جایزه آنی تیلور مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و…) شد.

اوریانا فالاچی در اروپای به خاک و خون کشیده شده بین دو جنگ جهانی به دنیا آمد :1929
پدرش  یک پاتیزان بود، از مبارزان دیکتاتوری موسولینی.
اوریانا از 9 سالگی در کنار پدرش جنگید.
ایتالیا توانست موسولینی را شکست بدهد و به آزادی برسد(اوریانا بعدازآن در جستجوی این آزادی در همه جهان بود)
فالاچی یک مبارز،خبرنگار،روزنامه نگار،نویسنده،و معترض بود .
در طول سال ها فعالیتش برنده جوایز معتبر مختلفی در حوزه ادبیات و رزونامه نگاری سیاسی و جنگ و زنان شد.
جنجالی ترین کتابش ( مصاحبه با تاریخ) نام دارد.
که مصاحبه هایی بی نظیر،سراسر چالش پر از خشم با مردان بزرگ همچون مهاترا گاندی، علی بوتو،یاسر عرفات،محمدرضاشاه پهلوی،هنری کیسینجر ،ویلی برندت و آیت الله خمینی و ...
فالاچی به اینکه سوزه هایش رو خشمگین میکنه و نقاب از چهرشون بر میدارد شهرت داشت و او یک نترش شجاع دل بی باک از هر مرد بود.
فالاچی آئیست بود و حتی به وجود خدا هم باور نداشت، با رهبران مذهبی جهان هم دشمن خونی بود.
هرچند یکبار در سال 2005 به دیدار پاپ رفت،نه برای مصاحبه ، برای دیدار
فالاچی به سرطان مبتلا شد،معتقد بود خدایی وجود ندارد که شفاش بدهد،پس بهترین کار اینه کار پر چالشش را کنار بذارد و استراحت کند.
که بعد حمله تروریستی 11 سپتامپر اتفاق افتاد، فالاچی استراحت را کنار گذاشت و کتابی نوشت:
خشم و غرور و گفت که اسلام جهان غرب را نابود خواهد کرد و مسلمانان باید به کشورهاشون برگردونده شوند.
در سال های آخر زندگیش،هرجا در ایتالیا میخواستند مرکز اسلامی بسازند،تظاهرات راه می انداخت و کاری میکرد آنجارا تعطیل کنند. این بود یک زن نترس شجاع بی باک ایتالیایی 
میگفت من از 9 سالگی با دیکتاتورها جنگیدم ،در جنگ جهانی بودم،جنگ ویتنام... حتی مسلمانان دنبال کشتن من هستند اما آخرش سزطان منو از پا درآورد.
در فلورانس متولد شد و در فلورانس در گذشت یک تاریخ یک زن .... 1929-2005
یقه منو نگیرید که چرا به مسلمان بودن و حجاب دارید توهین میکنی من هیچ کاره ام چون همه چیز داخل کتابهاست و ازش روایت کرده ام.